نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏سه شنبه‏، 2019‏/01‏/01

 

 

 

نگاه نو

جنبش جلیقه زردها در فرانسه

دردنمون جامعه ای درحال گذار

علیرضا‌مناف زاده*

جنبش «جلیقه زردها» در فرانسه، که از طریق شبکه های اجتماعی در اعتراض به افزایش بهای بنزین و گازوئیل به صورتی خودانگیخته به راه افتاد، از هفدهم نوامبر ۲۰۱۸ با سرعتی حیرت انگیز پاریس و بسیاری دیگر از شهرهای فرانسه را درنوردید و خیلی زود تبدیل به کابوسی برای دولت فرانسه شد. دولت در آغاز ایستادگی کرد، اما سرسختی تظاهرکنندگان و خشونت بی سابقه ای که گروه هایی از آنان در پاریس و چند شهر دیگر به نمایش گذاشتند، رهبران کشور را گام بهگام مجبور به عقبنشینی کرد. غارت فروشگاهها در خیابان شانزه لیزه و خیابانهای اطراف آن، آتش زدن اتومبیل ها و حمله به بانک ها را هم دولت و هم احزاب قانونی کشور کار گروه های افراطی و دسته های اوباش دانستند، اما کم وبیش همه پذیرفتند که اهانت به نمادهای جمهوری فرانسه مانند طاق پیروزی و آرامگاه سرباز گمنام در سومین هفتۀ تظاهرات کار گروهی از «جلیقه زردها» بود که رفته رفته به تندروی کشیده شدند. در تظاهرات روز شنبه اول دسامبر ۲۰۱۸، بیش از دویست مورد آتش سوزی خودرو و اماکن عمومی روی داد. بعضی منابع میزان خسارتها را فقط در شهر پاریس بیش از ده میلیارد یورو برآورد کرده اند. با این حال، بر پایۀ برخی از نظرسنجی ها نزدیک به هشتاد درصد مردم از جنبش «جلیقه زردها» حمایت می کنند.

باری، پس از سه هفته ناآرامی، نخست وزیر اعلام کرد که طرح افزایش «عوارض بر مواد سوختی تولیدکنندۀ گاز کربنیک» را، که قرار بود از اول ژانوی ۀ ۲۰۱۹ به اجرا درآید، به مدت شش ماه به حال تعلیق درمی آورد. اما این تصمیم «جلیقه زردها» را راضی نکرد و از زبان چند تن از سخنگویانشان خواهان لغو بی چون وچرای آن شدند. سرانجام امانوئل مکرون، رئیس جمهور، طرح افزایش عوارض بر مواد سوختی را لغو کرد. اما ناتوانی دولت در آرام کردن اوضاع و عقب نشینی عاجزانه ا ش« جلیقه زردها» را گستاخ تر کرد، چنانکه بر خواسته های خود افزودند و بر ادامۀ تظاهرات که معمولاً در روزهای آخر هفته برگزار میشود پای فشردند. گروه هایی از آنان حتی خواهان استعفای مکرون شدند.

در این میان، احزاب سیاسی مخالف نیز، که جنبش «جلیقه زردها» غافلگیرشان کرده بود، خواستند از آب گل آلود ماهی بگیرند. رهبر حزب راست گرای «جمهوریخواهان» پیشنهاد برگزاری همه پرسی کرد و دو حزب راست افراطی و چپ افراطی، که نمایندگانی در مجلس ملی فرانسه دارند، خواهان انحلال مجلس و انتخابات زودرس شدند. حزب سوسیالیست نیز، که در انتخاباتِ پیشین ریاست جمهوری و مجلس شکستِ تاریخی خورده و کم وبیش به حزبی حاشیه ای تبدیل شده است، در دفاع از خو استه های «جلیقه زردها» دست وپایی می زند، اما به نظر می رسد آن حزب را «جلیقه زردها» و به طور کلی مردم فرانسه پایان یافته می دانند، زیرا کسی به سخنان سخنگویانش وقعی نمی نهد.

البته تنها حزب سوسیالیست فرانسه نیست که به این وضع دچار شده است. امروز همۀ احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکرات اروپا در چنین وضعی قرار دارند، زیرا مدتهاست به خوا سته های اساسیِ خود رسیده اند و به هدف هایی که در پروژ ۀ سیاسی خود گنجانده بودند، کم وبیش، دست یافته اند و اکنون تبدیل به فشنگ بی باروت شده اند. آن احزاب برای رسیدن به قدرت بر جنبش کارگری تکیه میکردند و آن زمانی بود که کارگرانِ کارخانه ها پیشتاز دنیای کار بودند. اما امروز آن کارگران لایۀ نازکی از دنیای کار را تشکیل میدهند. اکنون بیشتر کارگران در بخش خدمات کار میکنند نه در بخش صنعت. و این کارگران، برخلاف کارگران صنعتی در قرنهای نوزدهم و بیستم، هنوز در جنبشی اقتصادیِ و سیاسی متشکل نشده اند.

درواقع، آنچه در جامعه شناسی به آن «آرایش طبقاتیِ جامعه» میگویند در فرانسه و در بیشتر کشورهای اروپایی تغییر کرده است. احزاب چپ و راست و میانه در گذشته نمایندگان منافع طبقات اجتماعی گوناگون بودند که بعضی از آ نها یا به طور کلی ناپدید شده اند، یا دیگر به صورت گذشته وجود ندارند. دستکم در آرایشِ طبقاتیِ جامعه حضور چشمگیر ندارند. از نظر تاریخی، بیشتر ناظران سیاسی و اقتصادی اوضاع و احوال کنونی فرانسه را دورۀ گذار میدانند که در آن مرزبندی های سیاسی گذشته بازتاب واقعیت های اجتماعی و اقتصادی نیستند. اتفاقاً، در انتخابات ۲۰۱۷، امانوئل مکرون و جنبش او به نام «جمهوریِ در حرکت» از همین اوضاع و احوال دورۀ گذار اقتصادی و اجتماعی سود بردند و توانستند پیروز شوند، زیرا احزاب سنتی پاسخگوی نیازهای گروههای اجتماعیِ جامعۀ درحال گذار نبودند. شکی نیست که بخشی از بی عدالتی ها، نارسایی ها، و ناهماهنگی های کمسابقۀ جامعۀ کنونی فرانسه نتیجۀ همسوییِ افسارگسیختۀ آن با جریان نیرومند جهانی شدن و به ویژه روند پیچیده و دشوار شکلگیری اتحادیۀ اروپاست که فرانسه یکی از موتورهای محرک آن است.

چرا کشور ثروتمند، آرام، نیرومند، دموکراتیک، و معتبری مانند فرانسه ناگهان تبدیل به انبار باروت شد؟ برخلاف آنچه مخالفان سیاسی امانوئل مکرون میگویند، نباید ر ئیس جمهور کنونی فرانسه را سبب ساز اصلی این وضع دانست. از ۴۵ سال پیش تاکنون، یعنی از زمان ریاست جمهوری ژیسکاردستن تا امروز، دولتها، از چپ و راست، یکی پس از دیگری مشکلات اساسی و روزافزون این کشور را پشت گوش انداخته اند. آنان همه به تولید ثروت اندیشیده اند، بی آنکه این پرسش اساسی را مطرح کنند که آن ثروت ملی را چگونه باید در میان شهروندان و باشندگان آن کشور تقسیم کرد.

آنان انسانها را از مستعمره های پیشین فرانسه به نام «نیروی کار» برای تولید ثروت به فرانسه آورده اند و تازه پس از چند سال متوجه شده اند که با انسان، با همۀ نیازهای انسانی اش، سروکار دارند. آنگاه قانون گذرانده اند تا شماری از کارگران خارجی، و نه همۀ آنان، بتوانند همسر و فرزندانشان را، آن هم با شرط هایی، به فرانسه بیاورند. چندین سال بعد متوجه شده اند که با انسان هایی برخوردار از تاریخ و فرهنگ سروکار دارند و نمی توانند آنان را به سادگی و با گذراندن قوانینی هم رنگ فرانسویان کنند.

در مدرسه، به فرزندان کارگرانِ مهاجر مسلمانِ مغربی ذیل تاریخ ملی فرانسه، تاریخ گُلها ،نیاکان فرضی فرانسویان، را تدریس کرده اند و از تاریخ زند ۀ پدرانِ آنان سخنی نگفته اند و سپس از آنان خوا سته اند که با همکلا سیهای فرانسویشان احساس هم هویتی کنند. از سوی دیگر ،هیچگاه نخواسته اند کوشش درخوری برای هموار کردن راه ورود آنان به دنیای کاربکنند. فرانسویان هنوز برای بسیاری از مشکلات، نارسایی ها و نارضایی هایی که جای گیرکردن چندین نسل از فرزندان کارگرانِ مهاجرِ مسلمان در فرانسه به وجود آورده، راه حلی نیافته اند. اماجالب این استکه در جنبش «جلیقه زردها» از فرانسو یهای مغربی تبار و به طور کلی خارجی تبار خبری نیست.

به نوشتۀ روزنامۀ اومانیته، «جلیقه زردها» نمیگویند ما بی پولیم؛ میگویند: «بعضی ها زیادی پول دارند» و خواهان پایان دادن به گرانی و هزینۀ فزایندۀ زندگی اند. چشم پوشی دولت از افزایش عوارض سوخت تنها یکی از خواسته های آنان است. درواقع، آنان وابسته به طبقۀ متوسط جامعۀ درحال گذار فرانسه اند و بیشترشان در شهرهای کوچک و گاه شهرک های دوردست زندگی میکنند و برای رفتن به محل کار و بردن بچه هاشان به مدرسه از اتومبیل استفاده میکنند. آنان از طریق شبکه های اجتماعی بسیج شده اند و از رهبری سراسری بی بهره اند، چنانکه وقتی دولت گفت که حاضر به مذاکره است، فرد یا گروه برگزیده و تعیین شده ای نداشتند تا به پای میز مذاکره بفرستند. هنگامی که یازده تن از آنان پا پیش گذاشتند تا با نخست وزیر مذاکره کنند، گروه هایی از «جلیقه زردها» آنان را تهدید به مرگ کردند، چنانکه از مذاکره بازایستادند. کنشگران اصلی جنبشْ مخالف تشکیلات میانجی اند و اعتقادی به احزاب و سندیکاها ندارند و تنها به خود و صدای خود اعتقاد دارند، زیرا گمان میکنند که احزاب و سندیکاها در نهایت از خواسته های آنان برای معاملۀ سیاسی در بازار سیاست استفاده خواهند کرد.

جنبش«جلیقه زردها» در فرانسه هویت مشخصی ندارد. در آن، هم شعارهای چپ و چپ افراطی شنیده میشود و هم شعارهای راست و را ست افراطی. گهگاه شعارهای نژادپرستانه و ضدخارجی نیز به گوش میرسد. از همین رو، تحلیلگرانی معتقدند که امکان بهره برداری نیروهای راست افراطی از این جنبش زیاد است. اما خانم شانتال موف، فیلسوف بلژیکی، که مفهوم پوپولیسم یا عوامگرایی چپ را در بحثهای سیاسی معمول کرده، براین باور است که سی سال سیاستهای نئولیبرال و رشد فزایندۀ نابرابریهای اقتصادی، جامعۀ فرانسه و چه بسا جا معه های دیگر اروپایی را به یک جنبش «ضدسیاسی» رهنمون شده است. «جلیقه زردها» نسبت به هرگونه ساختار سیاسی بدبینند و حاضر به مذاکره با دولت نیستند. چنین جنبش کور و بی هدفی چگونه میتواند خواسته هایش را به زبان سیاسی بیان کند؟

 

·     عليرضا منافزاده، پژوهشگر و تاریخ شناس؛ فرانسه. تازه ترین کتاب ایشان:

La construction identitair en Iran, Paris, L’ Harmattan, 2010

منبع: نگاه نو

_______________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.