نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏سه شنبه‏، 2012‏/02‏/21

 

 

 

ویژه نامه دهمین سالگرد درگذشت ایوان ایلیچ

انسان شناسی و فرهنگ

http://anthropology.ir/node/12515

تصویر: ایلیچ                 

Ivan-Ilick.preview.jpgانسان شناسی و فرهنگ در همکاری با گروه فرهنگ و جامعه  انجمن جامعه شناسی ایران و انجمن علمی دانشجویی انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نشست ویژه ای را برای بزرگداشت دهمین سال درگذشت ایوان ایلیچ در بهمن 1390 برگزار می کنند. ایوان ایلیچ یکی از مهم ترین اندیشمندان قرن بیستم بود که تاثیر زیادی بر حوزه های جامعه شناسی و علوم تربیتی  باقی گذاشت. او یکی از نخستین  متفکرانی بود که به اهمیت محیط زیست  خطری که آن را تهدید می کند اشاره  و نسبت به مصرف گرایی در جوامع توسعه هشدار داد. هم از این رو امروز آثار او بار دیگر مورد توجه گسترده محافل علمی در سراسر جهان قرار گرفته است.  انسان شناسی و فرهنگ به این مناسبت  ویژه نامه ای را شامل  مقالات، معرفی نامه و البوم عکسی از او و همجنین معرفی آثار ترجمه شده از وی به زبان فارسی منتشر می کند.

 

علاقمندان به مشارکت در این ویژه نامه می توانند از هم اکنون مطالب خود، شامل  مقالات، ترجمه ها، و معرفی کتاب ، مجله، فیلم ، سایت را به آدرس مدیریت سایت (fakouhi@yahoo.com) ارسال کنند.

 

مطالب خود را با استفاده از این الگو ارسال کنید:

1-    از نرم افزار ورد نمونه 2003 بدون زیر نویس و یادداشت های  خودکار آخر متن استفاده کنید.  استناد ها را داخل متن درون پرانتز بیاورید و در انتها یک کتابنامه به صورت الفبایی. شکل لاتین واژگان  را درون پرانتز درون متن بیاورید. سایر یادداشت ها را با استفاده از فونت یکسانی درون متن شماره گزاری کنید و در انتهای متن  با همان فونت بیاورید.

2-    حجم مقالات و ترجمه ها بین 2 تا 3 هزار کلمه باشد و مقالات حتما دارای  حداقلی از  استنادها باشند.       

3-    ترجمه ها با ذکر دقیق منبع  به زبان اصلی ( از جمله صفحاتی که ترجمه از آن صورت گرفته بیاورید).

4-    معرفی کتاب ها، مجلات  و فیلم ها را در حجمی حدود  1000 کلمه انجام دهید و عکسی از آنها را درون متن ارسال کنید. 

5-    معرفی سایت ها را در حجمی معادل 500 کلمه انجام دهید.

6-    حداکثر زمان دریافت مطالب تا پایان فروردین 1391 است.

7-    به تمام مطالب ارسال شده، از طرف گروه فرهنگ و جامعه  انجمن جامعه شناسی ایران و «انسان شناسی و فرهنگ» گواهی انتشار داده خواهد شد.

8-    این فراخوان را برای تمام دوستان علاقمند به اندیشه و زندگی بوردیو  ارسال کنید 

 

ایلیچ در ویکیپدیا

http://en.wikipedia.org/wiki/Ivan_Illich

 

********************************************

ترجمه ناصر فکوهی

ایوان ایلیچ: نقد رادیکال جهان مدرن(1)

بخش اول

 

ایوان ایلیچ در سال 1926 در وین اتریش، در یک خانواده کاتولیک زاده شد اما این کشور را به دلیل تبار یهودی مادرش در سال  1942 ترک کرد.  پس از جنگ جهانی دوم که در آن پدرش  را از دست داد، به تحصیل در رشته الهیات و فلسفه  در دانشگاه  گریگوری های رم پرداخت.

 

واتیکان قصد داشت از او در حوزه دیپلماسی  خود استفاده کند ولی وی تصمیم گرفت کشیش شود.

ایلیچ در سال 1952 به نیویورک رفت و در آنجا در محله پورتوریکن ها(اسپانیایی تبارهای فقیر کاتولیک) ساکن شد . در فاصله 1956 و 1960 ، نایب رئیس  دانشگاه کاتولیک پورتوریکو بود و در همانجا نیز بود که  وی مرکزی برای  آموزش کشیشان در حوزه فرذرهنگ آمریکای لاتین تاسیس کرد.

ایلیچ پس از اختلافی که با سلسله مراتب کلیسای کاتولیک پیدا کرد، آمریکا را رها و در مکزیک ساکن شد و در آنجا  مرکز  بین فرهنگی اسناد (Cidoc) را در کوئرناواکا(Cuernavaca) تاسیس کرد که محلی برای ملاقات و بحث میان روشنفکران مترقی از سراسر جهان در طول ده سال بود. ایلیچ که به دلیل تبار  خانوادگی اش چندین زبانه بود، در تمام طول حیات خود بر دانش زبان شناختی و اشرافش بر گویش های متنوع ادامه داد.  کتجکاوی او  و پژوهش هایش سبب شدند که ایلیچ به تمام حوزه هاس شناخت علاقمند شود : از تاریح تا روان شناسی... وی به نوشتن و انتشار کتاب هایش تا پایان عمر  ادامه داد و هر چه بیشتر  نسبت به سرنوشت  جوامع انسانی بدبین می شد.  او در راستای  عقاید خود در سال 2002، هنگامی که مشخص شد یک تومار دارد حاضر به جراحی آن نشد و درگذشت. 

جامعه صنعتی بدل به یک دستگاه دیوانه شده است که افراد را از آزادی و خلاقیتشان محروم می کند: این باور ایوان ایلیچ، چهره برجسته «ضد فرهنگ» در سال های 1970 و الهام بخش محیط شناسی سیاسی بود، آیا امروز می توان به او حق داد؟

در ابتدای سال های دهه 1970، کتاب های ایوان ایلیچ(1926-2002) با عناوینی چون «رهایی آینده»، «جامعه ای بدون مدرسه»، «بیکاری خلاق» و ... به محض انتشار به صورت گسترده ای  با استقبال روبرو می شدند.

در این دوره از شکوفایی که در تداوم وقایع ماه مه 1968 قرار داشت، جوامع صنعتی  با اوج گیری  مخالفت علیه خود  روبرو بودند. جنبش طرفداران محیط زیست در همین دوران ظاهر شد و بر خطرات بهره برداری بی رویه و دیوانه وار از منابع طبیعی تاکید کرد. پادگانی کردن افراد در جهان بر محور مصرف گرایی کالایی، موضع انتقادات سختی بود... اندیشه های ایلیچ در همین زمان بود که با استقبال  زیادی روبرو می شدند. در فرانسه این افکار  در قالب  کتاب های او  و همچنین ماهنامه اسپری(Esprit) مطرح می شدند. 

 

مباحث شور انگیز کوئرناواکا

در این دوره، ایلیچ در مکزیک در محلی به نام کوئرنائاکا، «مرکز اسناد بین فرهنگی»  را بنیان گذاری کرده بود. این مرکز در ابتدا هدف آموزش به میسیونرهای آمریکایی را که برای ماموریت دینی به آمریکای لاتین می رفتند را بر عهده داشت. ایلیچ که اتریشی تبار بود و اصلیتش به وین بر می گشت، پس از انجام مطالعات درخشانی  در حوزه الهیات در ایتالیا، ابتدا تصمیم گرفته بود خادم کلیسایی پورتوریکنی در نیویورک شود. وی سپس به مقام نایب رئیسی دانشگاه کاتولیک پونس (ponce) در پورتوریکو رسید. در سال  1966 بود که او مرکز اسناد بین فرهنگی را تاسیس کرد. در طول ده سال  این مرکز  به مکانی برای دیدارها و مباحث شورانگیز اندیشمندانی بدل شد که از سراسر جهان به آنجا می آمدند. ایلیچ خود در آنجا یک سمینار  ویژه آلترناتیو برای نهاد های جامعه فناورانه را برعهده داشت. دانش گسترده و چند بعدی او چه در حوزه تاریخ و جامعه شناسی، چه در اقتصاد و آموزش به وی قدرت آن را می داد که نقدش را درباره جوامع مدرن تبیین کند و قابلیت آنها را در پاسخ دادن به نیازهای انسانی به زیر سئوال ببرد. جو کوئرناواکا در آن واحد هم بسیار جدی و پرکار بود و هم شادمان، سرشار از خنده و طنزهایی که بحث های جدی و گفتگوها را همراهی می کردند.

در سال 1976، پس از یک جشن به یاد ماندنی، مرکز اسناد فرهنگی به کار خود پایان داد و این در حالی بود که در اوج شکوفایی به سر می برد. ایلیچ از این زمان تا حدی تحرک بیشتری یافت و از جمله در شهر برم آلمان به تدریس تاریخ قرون وسطای متاخر و تاریخ علم و فناوری در دانشگاه پنسیلوانیا پرداخت. بسته شدن مرکز او با سقوط شهرت او به ویژه در فرانسه نیز همراه بود. پس از نخستین شوک نفتی و آغاز بحران فزاینده جوامع صنعتی و توسعه فناوری های جدید و اطلاعاتی که به همراه خود امیدها و چشم اندازهای تازه ای را برای  جوامع صنعتی  می آوردند و ذهن ها را بسیج می کردند، نقد ایلیچ بر این جوامع تا مدتی حاشیه ای شد. اما امروز ، هر چند  نام او برای نسل های جدید چندان شناخته شده نیست، اندیشه های ایلیچ بار دیگر اعتبار یافته اند و در بسیاری از کتاب های جدید بار دیگر به آنها استناد داده می شود. این در حالی است که انباشت کالاها و ثروت ، به حاشیه ای شدن های جدید انجامیده و گرم شدن اقلیم موازنه های  زیست محیطی را تهدید می کند و بحران های مالی، نظام هایی را که صرفا هدف خود را افزایش ثروت می دانستند، بی اعتبار کرده است و همه اینها سبب می شود که بار دیگر  برخی از اندیشمندان بر انحرافات جوامع کنونی تاکید کنند.  از این گروه می توانیم به رهبران فکری جنبش توسعه زدایی یا طرفداری عمیق از محیط زیست (deep ecology) و همچنین  از طرفداران «توسعه پایدار»  یا «توسعه صفر» یاد کنیم که هر کدام به گونه ای نشان می دهند که اندیشه ایلیچ، خلاقیت بالایی در خود داشت و هنوز برای ما سرچشمه ای برای مطالعه و بازاندیشی در جوامع انسانی است.

اما چگونه می توان بر کل این اندیشه پر بار و نامتعارف که ایلیچ در کتاب های متعدد خود ارائه داده است، اشراف یافت، به اندیشه ای  که او در جای جای  کتاب هایش تغییراتی نیز در آن به وجود آورده و تا به هنگام مرگش در سال 2002 آن را تحول بخشیده است؟

به نظر ایلیچ انحراف جوامع معاصر با صنعتی شدن آغاز می شود. او معتقد است که مسئول این امر چیزی است که باید آن را «ابزار تخریب کننده ای دانست که یکسان سازی، وابستگی، بهره کشی  و ناتوانی را به همراه می آورد؛ این ابزار خوشبختی را از فرد فقیر می رباید تا فرد ثروتمند را بهتر از آن محروم کند».

پمپ آب، گاو اهن، بلبرینگ، در دوره های خود اختراع هایی بودند که به خود مختاری و خلاقیت بیشتری در انسان ها دامن زدند، اما امروز ، ابزارها بدل به دستگاه ها شده اند، کارخانه ها، فناوری های پیچیده که به جای  آزاد کردن انسان ها، آنها را از خود بیگانه می کنند. آنچه ایلیچ آن را «شیوه تولید ..... » می نامد (بیکاری خلاق 1977) امکان می دهد که به برکت فناوری های هر چه پیشرفته تر تولید انبوه انجام داد و انسان را ازقابلیت های خود مختاری اش محروم کرد.

 

پایان بخش اول – ادامه دارد

 

بخش دوم ونهایی

ابزار ارباب و جلاد انسان

 

مثالی از حمل و نقل بیاوریم: «یک آمریکایی متوسط بیش از 1600 ساعت در سال  را صرف خودروی خویش می کند. او در آن می نشیند حال چه حرکت کند، چه در حال توقف باشد یا آن را پارک کند

 

مثالی از حمل و نقل بیاوریم: «یک آمریکایی متوسط بیش از 1600 ساعت در سال  را صرف خودروی خویش می کند. او در آن می نشیند حال چه حرکت کند، چه در حال توقف باشد یا آن را پارک کندیا در جستجوی محلی برای پارک باشد؛ او کار می کند تا بتواند پیش پرداخت یا اقساط آن خودرو را بپردازد، بنزین، عوارض، بیمه، مالیات ها و جریمه ها را. از 16 ساعت بیداری اش در روز او 4 ساعت را صرف خودروی خویش می کند...» (انرژی و تعادل 1973). و در نهایت ایلیچ نتیجه می گیرد که آمریکایی متوسط، 1600 ساعت در سال را صرف حرکت 10 هزار کیلومتر می کند... که معنای این یعنی 6 کیلومتر در ساعت/ و اضافه می کند که در کشوری که فاقد صنعت حمل و نقل باشد نیز «مردم به همین سرعت می رسند اما صرفا با 3 تا 8 درصد از زمان اجتماعی شان» آن هم از طریق پیاده روی یا دوچرخه...

بنابراین باید واژه «ابزار»  را در معنای عام آن در نزد ایلیچ درک کرد. او در آن واحد هم صنعت خودروسازی را در نظر دارد، هم حمل و نقل ، ارتباطات، آموزش و پرورش و پزشکی را. از یک آستانه به بعد، تولید فزاینده کالاها یا خدمات صرفا هدف از خود بیگانگی را دنبال می کند. بدین ترتیب  مدل تولیدی بدل به مدل  ضد تولید می شود. و این را نیز  در نظر بگیریم که ایلیچ سیستم های سرمایه داری  و سوسیالیستی  را که در دوره او جهان را بین خود تقسیم کرده بودند، معادل  یکدیگر می دانست و در هر دوی آنها امکان استفاده از نظریه خود را به مثابه ابزاری برای رهایی انسان مشاهده می کرد.

 

انحصار رادیکال

  و از این هم بیشتر/ تولید «مازاد» کالاها هر گونه امکان خود مختاری را از میان می برد، زیرا کسانی را که قادر به این کار نیستند بدل به افراد حاشیه ای می کند. این امر را ایلیچ «انحصار رادیکال» می نامد، چیزی که افراد را ناتوان می کند. در  دوره او به عنوان مثال  این امر به تدریج پیاده روی های شهری را به سود خودرو ها از میان می برد و یا تلفن که یک ابزار برای خوشبختی آدم ها است را بدل  به ابزاری غیر قابل  اجتناب در دست شرکت های  قدرتمند می کند...

«زمانی با انحصار رادیکال سروکار داریم که ابزار برنامه ریزی شده از حد قدرت فردی  فردی خارج می شود» (همزیستی 1973) برای نمونه مدرسه، یک انحصار رادیکال ایجاد می کند زیرا دانش هایی را که آموختن آنها له افراد مشروعیت ورود به جامعه را می دهد  مشخص می کند و همه کسانی را که از خود چیزی را آموخته باشند، کنار گذاشته و همه ابزارهای دیگر آموزش را بی ارزش قلمداد می کند. یا پزشکی مدرن همه را وا می دارد از طریق نسخه های پزشکان، بیمارستان ها و آزمایشگاه های پزشکی بدل به مشتریان سر به زیر آن شوند که دائما در پی خدمات و کالاهای جدید هستند...

«نهادهای غالب تولید، ابزارهای کلان را بهینه می کند و مردم را به سوی  اشباح سوق می دهد» . اگر بتوان از چنین تمثیلی استفاده کرد باید گفت که دعای مقدس را کشیشی برگزار می کند که شلوارش را پایین کشیده باشد...

می بینیم که نقد ایلیچ بر محوریت «ابزارهای جلاد» و «نهادهای دستکاری کننده» بسیار رادیکال است. ژان پیر دوپویی، فیلسوف  که یکی از شاگردان و پیروان او در  کوئر ناواکا بود معتقد است ایلیچ از برخی  از حدود نقد توسعه در می گذرد، نهادهای بزرگ جوامع صنعتی ما بدل به مانعی  برای اهدافی می شوند که ظاهرا برای آن به وجود  آمده اند. « پزشکی ، بهداشت را از میان می برد، مدرسه افراد را خنگ می کند، حمل و نقل راه بندان ایجاد می کند، ارتباطات انسان را کرو لال می کند، جریان های  اطلاعات حس های ما را تخریب می کنند، استفاده از انرژی های فسیلی زندگی آینده انسان را تهدید می کند و آخر از همه،  ولی نه کمتر از سایر موارد، تغذیه صنعتی بدل به نوعی مسمومیت عمومی می شود» (2)

 

باز سازی همزیستی

حال پرسش این است که «جامعه همزیستی» که ایلیچ در پی آن است چگونه جامعه ای است؟ آیا باید به دوره پیش صنعتی بازگشت و خود را در کنار کسانی قرار داد که گذشته ها را اسطوره ای می کننند تا بهتر بتوانند دوران جدید را محکوم کنند؟ ایلیچ انعطاف  بیشتری دارد. او پاسخی  سیاسی به نقد خود از موقعیت کنونی نمی دهد، بلکه به کرات عنوان می کند که همه چیز در «توازن... میان ابزار تولید کننده یک تقاضا که برای پاسخ دادنم به آنها ساخته شده و ابزارهایی که باید به تحقق شکوفایی شخصی افراد برسند» قرار دارد. برای مثال تلویزیون دلایل وجودی خود را دارد اما نباید« تماشاگران را به افرادی چشم چران بدل کند.»

حفاظت از محیط زیست طبیعی، خود گردان و خلاقیت افراد حق بیان و سنت هایشان- از خلال زبان، اسطوره و مناسک- اینها مفاهیم اساسی «بازسازی همزیستی» هستند. اما ایلیچ هشدار می دهد برای آنکه در آینده ناچار نباشیم بهای تخریب های ناشی از رشد و اصطراب های مخرب آن را بدهیم، باید بهای سنگینی  برای ترک اعتیاد خود پرداخت کنیم.

 

قدرت و ضعف ها

برخی از پیشگویی های ایلیچ امروز ، برجستگی خاصی یافته اند. برای مثال  در زمینه محیط زیست وقتی صحبت از خطر تخریب  کره زمین مطرح می شود. اما زمانی که ایلیج  از «تخریب روابط اجتماعی» ، «تکثر اقلیت ها» ( که وی درون آن زنان، سیاهان، افراد فاقد «آموزش» و «دگر اندیشان» را نیز قرار می داد) و «توسعه چشمگیر مطالبات آنها» در حالی که نهاد ها تنها در پی تقویت قدرت نخبگان هستند، باز هم برجستگی اندیشه او را می بینیم.

سرانجام این سئوال مطرح می شود که آیا نقد ایلیچی امروز قدرت خود را از دست داده است؟ باید نتیجه گیری کرد که هم آری و هم نه. از یک سو می توانیم به این امر بیاندیشیم که ابتکارهایی که از دهه 1970 ظاهر شده اند برای نمونه شبکه های مبادله دانش، اقتصاد همبسته و شمار بالای پیش نهادهای آلترناتیو درباره چگونگی حرکت جهان و جوامع دقیقا در راستای این اندیشه قرار می گیرند.  اما از سوی دیگر با خواندن آثار ایلیچ این فکر در انسان زنده می شود که با اندیشه ای روبرو است که مانع از نوآوری  و پیشرفت است، برای مثال  در زمینه بهداشت.  و در این تضاد ها است که جوامع معاصر ما  امروز به سر می برند و از این لحاط  اندیشه ایلیچ امروز  بیش از هر زمان دیگری  زنده است.

 

1-    مجموعه کامل آثار ایلیچ پس از مرگ وی در سال 2003 در انتشارات  فایار(Fayard) منتشر شده اند

2-    2- ژان پیر دوپویی (Jean Pierre Dupuy) «رسانه ای شدن زندگی ، پزشکی  و قدرت: به یاد ایوان ایلیچ، اسپری(Esprit) اکتبر 2004.

منبع:

Sciences Humaines, 2008, Aout-Septembre

_________________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.