۱۱ تیر ۱۴۰۴
عطا
محامد
گزارش
نفوذ
موساد در ایران:
شکست
اطلاعاتی
جمهوری
اسلامی
چگونه رقم
خورد؟
-Dateien/image001.jpg)
«جا
دارد همه
مسوولان
جمهوری
اسلامی برای
جان خودشان
نگران باشند.»
این هشدار «علی
یونسی»، وزیر
پیشین
اطلاعات ایران،
در تیرماه ۱۴۰۰
بود؛ جملهای
کمسابقه که
عمق نفوذ
دشمن را به
ساختارهای
امنیتی
جمهوری
اسلامی
آشکار میکرد.
حالا، بعد از ۱۲
روز جنگ و
حمله به
فرماندهان
سپاه در قلب ایران،
یکی از سوالهای
مهم این است
که «چگونه
دشمن تا این
اندازه نفوذ
کرد؟»
۲۳خرداد۱۴۰۴،
حمله برقآسا
و هدفمند به
چندین
فرمانده
ارشد سپاه
پاسداران در
اعماق جغرافیای
امنیتی ایران
صورت گرفت.
درحالیکه این
حمله اسراییل
به ایران، یکی
از بیسابقهترین
ضربات
اطلاعاتی و نظامی
به ساختارهای
جمهوری
اسلامی بود،
مقامات رسمی
تاکنون
واکنش شفافی
به این شکست
اطلاعاتی
ارائه نداده
و در عوض به
دستگیری
افرادی در
سطح شهرها
بسنده کردهاند.
نبودِ اطلاعرسانی
رسمی، زمینهساز
گسترش تحلیلهای
متناقض، روایتهای
غیررسمی و
واکنشهای
گسترده در فضای
عمومی به این
شکست شده است.
آنچه
در این حمله
رخ داد،
اشراف
اطلاعاتی بیسابقه
اسراییل بر ایران
را نشان داد.
مفهومی که
سالها در
زبان مقامات
جمهوری
اسلامی
تکرار میشد،
حالا به حقیقتی
عینی بدل شده
است: «نفوذ»؛
واژهای که پیشتر
شاید بیشتر
در مقام
شعار، ابزار
تهدید یا وسیلهای
برای پروندهسازی
داخلی به کار
میرفت،
اکنون معنایی
عینی و پرهزینه
یافته است.
دوران
احمدینژاد:
ترورها،
استاکسنت و
نخستین
نشانههای
آشکار
سال ۱۳۸۵،
ترور «اردشیر
حسینپور»، فیزیکدان
هستهای،
نخستین مورد
از سلسله
حوادثی بود
که بعدها به
موساد نسبت
داده شد. پزشک
قانونی علت
مرگ را مسمومیت
گازی یا
«گازگرفتگی»
اعلام کرد؛
بعدها، برخی
منابع
ازجمله «مصطفی
معین» وزیر
علوم سابق ایران،
فاش کردند که
حسین پور با
طراحی سرویس
اطلاعاتی
اسراییل
کشتهشد و
دستگاههای
اطلاعاتی ایران
با پنهانکاری،
سعی در حفظ
وجهه خود
داشتند.
این
روند با
ترورهای زنجیرهای
«دانشمندان
هستهای» شدت
گرفت، سال ۸۸
«مسعود علیمحمدی»
در ورودی
خانهاش، «مجید
شهریاری» در
بلوار ارتش
تهران در سال ۸۹،
یک سال بعد
«داریوش رضایینژاد»
و چند ماه بعد
«مصطفی احمدیروشن»
در حوالی پل سیدخندان
تهران ترور
شدند. «رامین
مهمانپرست»،
سخنگوی
وزارت خارجه
وقت در توضیح
اولیه خود
گفته بود «در
تحقیقات اولیه
علایمی از
خباثت مثلث
رژیم صهیونیستی،
آمریکا و
عوامل اجیرشده
در ایران در این
رخداد تروریستی
قابل رویت
است.»
برخی
در جمهوری
اسلامی این
اقدامات را
به موساد
نسبت دادند و
به دنبال
عوامل آن در ایران
گشتند.
دستگاههای
اطلاعاتی
فردی به نام
«مجید جمالی
فشی» به اتهام
ترور علیمحمدی
دستگیر و
بعدها اعدام
کردند؛ اما
همان زمان
گزارشهایی
درباره
اجباری بودن
اعترافات او
و دستکاری
شدن مدارکش
توسط مقامات
امنیتی
منتشر شد.
این
تنها اعتراف
گیری اجباری
نبود، در سال ۹۱
رسانههای
جمهوری
اسلامی،
مستندی ۳۸ دقیقهای
به نام «کلوپ
ترور» را
منتشر کردند
که روایتی
بود از
اقدامات
«سربازان
گمنام امام
زمان» در دستگیری
کلیه عوامل
ترور
«دانشمندان
هستهای». این
مستند ۱۳ نفر
را نشان میداد
که به جاسوسی
اعتراف کرده
بودند. یکی از
آنها، «مازیار
ابراهیمی»،
سالها بعد
پس از آزادیاش
فاش کرد که
تحت شکنجه شدید
وادار به
اعتراف شده
بود. بااینحال،
مستند برای
بسیاری از
مقامات
جمهوری
اسلامی خوشایند
واقع شد.
«رمضان شریف»
مسوول وقت
روابط عمومی
سپاه گفت:
«مستند عبرتآموز
«کلوپ ترور»، شیوههای
به دام
انداختن
طعمههای رژیم
صهیونیستی
برای جاسوسی
و عملیات
تروریستی را
نشان داد و زمینهای
برای روشنگری
در جوانان
فراهم آورد.»
او این
ترورها را
کار اسراییل
میدانست.
-Dateien/image002.jpg)
تنها
عملکرد دولت
اسراییل و
موساد ترور
نبود. در سال ۱۳۸۹،
ورود
بدافزار
«استاکسنت»
به تاسیسات
هستهای ایران،
بعد تازهای
به نفوذ داد. این
ویروس که
توسط همکاری
اطلاعاتی
اسراییل و
آمریکا طراحیشده
بود، باهدف
اختلال در
سانتریفیوژهای
غنیسازی
اورانیوم
طراحیشده و
برای مدتی
توانست
ضربات فنی
مهمی وارد
کند. در ابتدا
مقامهای ایرانی
وقوع این
حمله را
انکار کردند
و آن را به «جنگ
نرم» تقلیل
دادند، حتی
اعلام شد که
به برنامه
هستهای آسیبی
وارد نشده
است؛ «حیدر
مصلحی»، وزیر
وقت اطلاعات
جمهوری
اسلامی، در
نسبت به این
ماجرا گفت:
«اشراف ما بر
شبکههای
مجازی اجازه
فعالیت در این
زمینه را از
دشمنان سلب
کرده است.» اما
با گذر زمان،
واقعیت آن پذیرفته
شد و حتی برخی
تحلیلگران
داخلی آن را
شکست جدی
اطلاعاتی
دانستند.
در این
دوره، پدیدهای
به نام «حلقه
انحرافی» نیز
در مرکز
اتهامهای
نفوذ قرار
گرفت. اطرافیان
احمدینژاد،
بهویژه
«اسفندیار رحیم
مشایی»،
معاون وقت رئیسجمهور،
هدف مستندها
و برنامههای
تلویزیونی
امنیتی قرار
گرفتند.
ادعاهایی
درباره
ارتباط با
فرقههای
انحرافی،
پروژههای
آخرالزمانی،
مهدویت و حتی
ارتباط با
عوامل خارجی
مطرح شد.
اگرچه بهصورت
رسمی هیچگاه
ارتباط مستقیمی
میان این حلقه
و موساد
عنوان نشد،
اما بسیاری
آن را نشانهای
از آغاز جنگ
داخلی امنیتی
در درون
جمهوری
اسلامی میدانستند.
دوران
روحانی: از
آرشیو ربودهشده
تا ترور فخریزاده
در سالهای
دولت «حسن
روحانی» که با
شعار اعتدال
آغاز شد،
تصور عمومی
بر این بود که
اولویت امنیتی
بر دیپلماسی
و رفع تهدید
خارجی
گذاشته
خواهد شد؛
اما در همین
دوره بود که
موساد یکی از
جسورانهترین
عملیات خود
را اجرا کرد:
سرقت آرشیو
هستهای ایران.
در سال ۱۳۹۷،
«بنیامین
نتانیاهو»،
نخستوزیر
اسراییل، در یک
نمایش رسانهای
مدعی شد که
ماموران
موساد
هزاران سند
طبقهبندیشده
را از
تورقوزآباد
تهران ربودهاند
و ادعا شد این
اسناد نشان میدانند
ایران میخواهد
حداقل پنج
کلاهک هستهای
بسازد.
مقامات ایرانی
مانند «عباس
عراقچی»،
ابتدا این
ماجرا را به
تمسخر
گرفتند و آن
«سرکار گذاشتن
نتانیاهو» یا یک
«نمایش تبلیغاتی»
خواندند؛ اما
بعدها روحانی،
«محسن رضایی» و
دیگران در
مواضع
پراکنده این
سرقت را تایید
کردند. رضایی
در سخنانش
گفت: «این حجم
از نفوذ
نشانهای از
آلودگی امنیتی
است.» گفته شده
است حجم
اسناد سرقت
شده ۵۵ هزار
صفحه به
همراه ۵۵
هزار فایل دیجیتال
در قالب ۱۸۳ سیدی
بوده است.
پسازاین
سرقت،
انفجارهای
نطنز و ترور
«محسن فخریزاده»،
ضربات جدیدی
به روایت
اقتدار
اطلاعاتی
جمهوری
اسلامی وارد
کرد. «فریدون
عباسی»، در
سال ۱۴۰۰،
وقتیکه رییس
کمیسیون
انرژی مجلس ایران
بود در رابطه
به حملات
نظنز گفت: «پنج
انفجار بزرگ
در تاسیسات
هستهای
نطنز رخداده
و علاوه بر آن
حوادث کوچک
متعددی هم در
این تاسیسات
به وقوع پیوسته
است.»
در سوی
دیگر، فخریزاده،
یکی از چهرههای
کلیدی
برنامه هستهای
ایران، با
سلاحی
خودکار و
کنترل از راه
دور کشته شد،
درحالیکه
مهاجمان حتی
وارد ایران
نشده بودند.
گفته شده است
این عملیات
تنها سه دقیقه
طول کشید. تیربار
اتوماتیک
مستقر در
خودروی نیسان،
از فاصله ۱۵۰
متری با
استفاده از
هوش مصنوعی و
سیستم
ماهوارهای،
۱۳ گلوله شلیک
کرد. بسیاری
از نمایندگان
مجلس این عمل
را اقدام
اسراییل
دانستند.
محسن رضایی
در پیامی به
روحانی
عنوان کرد:
«ادامه چنین
اقداماتی بیانگر
ناتوانی
دستگاه
اطلاعاتی
کشور است.» حتی
«حسین علایی»
فرمانده پیشین
سپاه نیز گفت:
«اسراییل بیش
از ۱۰ سال است
که در داخل ایران
اقدام به عملیات
ازجمله ترور
دانشمندان میکند.»
«علی
شمخانی»، دبیر
شورای عالی
امنیت ملی،
در واکنش به
مرگ فخریزاده
در ۱۰آذر۱۳۹۹
گفت: «به دلیل
تواتر اخبار
در طول این بیست
سال
متاسفانه جدیت
لازم اعمال
نشد و این بار
آنها موفق
شدند.» وی تاکید
کرد «حتما
عنصر جنایتکار
این امر، رژیم
صهیونیستی و
موساد است.» این
در حالی بود
که شمخانی در ۲۵آذر۱۳۹۶
گفته بود: «هیچ
تهدید امنیتیای
در کشور
متوجه هیچ
مسوولی در
جمهوری
اسلامی نیست.
من مسوول امنیتی
کشورم. دهه
شصت بود که
منافقین
ترور میکردند...این
بساط حفاظت
شخصیتی
افراد را جمع
کنید» معنای
ساده این
تضاد در
جملات طی سه
سال، نفوذ
گسترده
موساد در لایههای
حفاظتی کشور
بود.
موضوعی
که عمق نفوذ
را نشان میداد
اظهارات
احمدینژاد
در خرداد سال ۱۴۰۰
بود. وی در
مصاحبهای ویدیویی
گفت بالاترین
مسوول
مقابله با
جاسوسان
اسراییل در
وزارت
اطلاعات،
«خودش جاسوس
اسراییل بود.»
این مساله
منازعهای
علنی میان
وزارت
اطلاعات و
اطلاعات
سپاه بر سر
روایتهای
امنیتی را
نشان میداد.
پرونده
فعالان محیطزیست
که یکی از آنها
(کاووس سیدامامی)
در زندان جان
باخت، نمونهای
آشکار از این
اختلاف بود.
وزارت
اطلاعات
اتهام جاسوسی
را رد میکرد،
اما اطلاعات
سپاه آنها
را وابسته به
موساد معرفی
میکرد.
دادستان
تهران هم
گفته بود این افراد
برنامه موشکی
ایران را رصد
میکردهاند
و اطلاعات
طبقهبندیشده
به بیگانگان
دادهاند.
از رئیسی
تا پزشکیان:
بهسوی یک
شکست
ناباورانه
با روی
کار آمدن
دولت رئیسی،
روایت رسمی
درباره «نفوذ»
رادیکالتر
شد. دولت کوشید
نشان دهد که
در حال
مقابله موثر
با موساد است
و ضربات
اطلاعاتی
سنگینی به این
سازمان وارد
کرده است؛
اما عملیات
اسراییل
همچنان
ادامه یافت.
در
خرداد ۱۴۰۱،
«صیاد خدایی»،
عضو نیروی
قدس سپاه، در
تهران ترور
شد. او بهعنوان
یکی از چهرههای
فعال در عملیات
برونمرزی نیروی
قدس شناخته میشد.
اسراییل مدعی
بود که وی در
واحد ۸۴۰
سپاه قدس
فعالیت داشت
که مسوول عملیات
خارجی است.
بعدها قوه
قضاییه
اعلام کرد که
عامل پشتیبانی
لجستیکی و
اطلاعاتی این
ترور، «محسن
لنگرنشین»،
جاسوس
وابسته به
موساد بوده
که در چند عملیات
تروریستی دیگر
نیز نقش
داشته است.
اندکی
بعد، «حسین
طائب»، ربیس
سازمان
اطلاعات
سپاه، پس از
حدود ۱۳ سال
فعالیت از
سمت خود
برکنار شد و
بهعنوان
مشاور
فرمانده کل
سپاه منصوب
شد. تغییری که
بسیاری آن را
نشانهای از
نارضایتی
نسبت به
عملکرد او،
بهویژه در
مقابله با
عملیات
خرابکارانه
و ترورهای
منتسب به
اسراییل،
ارزیابی کردهاند.
برخی نیز
انتصاب «محمد
کاظمی»، ربیس
سابق حفاظت
اطلاعات
سپاه، بهعنوان
جانشین طائب
را نشانگر تغییر
تمرکز
سازمان
اطلاعات
سپاه به سمت
مقابله بانفوذ
و فعالیت
ضداطلاعاتی
تلقی کردند.
باوجود
تمامی
تحولات امنیتی
و بازداشتهایی
که پس از
برکناری
طائب از سوی رسانههای
جمهوری
اسلامی
گزارش شد،
3مرداد۱۴۰۳ و
پس از پایان
دولت رییسی
براثر مرگ وی،
«اسماعیل خطیب»
وزیر وقت
اطلاعات،
مهمترین
دستاورد
دولت خود را
«متلاشی کردن
شبکه نفوذ
موساد» دانست
و گفت: «نقطه
عطف عملکرد
وزارت
اطلاعات در
دولت رئیسی
بود.»
با اینکه
مقامات جمهوری
اسلامی در
سالهای اخیر
بارها از
موفقیت در
شناسایی و
انهدام شبکههای
نفوذ سخن
گفتهاند،
اما عملیات
گسترده اسراییل
در خرداد ۱۴۰۴
بار دیگر نقش
محوری موساد
در نفوذ و
اشراف
اطلاعاتی بر
ایران را
آشکار کرد.
اطلاعات اولیه
نشان از آن
دارد که
موساد با راهاندازی
پایگاهی سری
پهپادی در
خاک ایران و
قاچاق تجهیزات
و سلاحهای
دقیق، موشکها
و سامانههای
پدافندی ایران
را از کار
انداخت و
بستر امنی
برای
بمباران نیروی
هوایی ارتش
اسراییل
فراهم کرد.
آنچه
نشان میداد
که در این
حمله مسئله
نفوذ در ایران
جدی است،
گزارشهایی
بود که میگفتند
این عملیات پیچیده
از سالها پیش
طراحیشده
بود. بهطوریکه
در طول جنگ ۱۲
روزه بیش از ۲۰۰
جنگنده اسراییلی
بدون مواجهه
با مقاومت
مؤثر، اهداف
کلیدی ایران
ازجمله
نطنز، فردو و
اصفهان را
هدف قراردادند.
همه این
موارد نشان میدهد
که نفوذ
موساد در ایران،
دیگر نه یک
افسانه یا
پروژه رسانهای،
بلکه بحرانی
واقعی،
ساختاری و
جاری در لایههای
امنیتی
جمهوری
اسلامی است.
از ترورهای
نخستین در
دهه ۱۳۸۰ تا
نبرد هوایی ۱۴۰۴،
این نفوذ
همچنان
ادامه دارد.
پرسش امروز دیگر
این نیست که آیا
موساد نفوذ
کرده؛ بلکه این
است «کجاها
هنوز باقیمانده
است؟»
منبع: ایران
وایر
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند.
حق
ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|