|
چاپ شده در اکونومیست ۲۹ نوامبر ۲۰۲۵
ترجمه
نامی
کارخانه
ملاهای نرمخو(
نرمشگران
قهرمان)
چرا ایران
بهطور
غافلگیرکنندهای
دست دوستی به
آمریکا دراز
میکند؟

مترجم:
«سالهایی که
جمهوری
اسلامی تمام
توان خود را
صرف گسترش
نفوذ نظامی،
سرکوب داخلی
و ایدئولوژی
فرسودهاش
کرده، ایران
ــ به عنوان
یک
ملت و یک
تمدن ــ بیش
از هر زمان
دیگر زیر
فشار فروپاشی
اقتصادی،
اجتماعی و
زیستمحیطی
قرار گرفته
است. واقعیت
این است که
بقای ساختار
جمهوری
اسلامی نه تنها
هیچ پیوندی
با بقای
ایران
ندارد، بلکه
بزرگترین
مانع
شکوفایی و
امنیت این
سرزمین شده
است. امروز
نشانهها از
هرسو میگویند:
جامعهٔ
ایرانی
آمادهٔ عبور
است، اما
حاکمیت هنوز
چنگ در گذشتهای
فرسوده دارد.
مقاله
ملاهای نرمخو
که در
اکونومیست
منتشر شده
است، نگاهی
میاندازد
به لحظهٔ
کنونی، که در
آن شکستهای سیاسی
و نظامی
رژیم، بحرانهای
بیپایان
داخلی و
تغییر
موازنهٔ
قدرت در
منطقه، ایران
را به نقطهٔ
تصمیم نزدیک
کرده است؛
نقطهای که
آیندهٔ کشور
را از مسیر جمهوری
اسلامی جدا
میکند.
در
این ترجمه،
واژهٔ «ایران»
براساس متن و
نیت نویسنده
ـ که به
جمهوری
اسلامی
اشاره دارد ـ
بدون دخل و
تصرف آمده
است. اما از
نظر مترجم و
بسیاری از
ایرانیان، جمهوری
اسلامی
نمایندهٔ
ایران نیست و
این دو مفهوم
اساساً از هم
جدا هستند.»
متن
مقاله:
تنها
پنج ماه از
زمانی میگذرد
که آمریکا
مذاکرات
دربارهٔ
برنامه هستهای
ایران را قطع
کرد و همراه
با اسرائیل،
یک کارزار
بمباران یکطرفهٔ
۱۲روزه را
علیه جمهوری
اسلامی آغاز
کرد.
پدافندهای
هوایی ایران
درهمکوبیده
شد، شماری از
ارشدترین
فرماندهانش
کشته شدند و
تأسیسات
هستهایاش
زیر خاک
مدفون گردید.
واکنش طبیعی
یک رژیم زخمی
میتوانست
این باشد که
زخمهایش
را بلیسد و دو
شیطان بزرگ و
کوچک را
دشنام دهد و
نفرین کند.
اما وزیر
خارجهٔ ایران،
عباس
عراقچی،
رفتاری
کاملاً
متفاوت نشان
میدهد.
اینکه
عراقچی اکونومیست
را برای
مصاحبه به
تهران دعوت
کرده، بهخودیخود
غافلگیرکنندهبود.
اینکه
مصاحبه را
برخلاف
توصیهٔ تیم
رسانهایاش
به زبان
انگلیسی
انجام داد، عجیبتر
و اینکه
پذیرفت با
خبرنگاری
گفتگو کند که
پیشتر
توسط مقامهای
ایرانی
بازداشت شده
بود، از همه
چشمگیرتر
بود. همهٔ این
رویکردهای
غیرمنتظره
برای برجسته
کردن صحبتهای
او به نظر میرسید.
عراقچی
اعلام میکند
که ایران، بهجای
کینهتوزی،
آمادهٔ
دستیابی به «توافقی
منصفانه و
متوازن» با
آمریکاست.
گمان میرود
محمـدبن
سلمان،
ولیعهد
عربستان
سعودی، همین
پیام را در ۱۸
نوامبر در
سفرش به
واشنگتن
مستقیماً به
رئیسجمهور
دونالد
ترامپ ابلاغ
کرده باشد. یک
تحلیلگر
ایرانی میگوید
رژیم برای
رسیدن به
توافق «بسیار
بیتاب»
است.
ژستهای
حسابشده
عراقچی
نمیخواهد
مانند کسی
دیده شود که
بهراحتی
کوتاه میآید.
او هشدار میدهد:
«برای مذاکره
آمادهایم،
اما برای
دیکته شدن نه.»
به گفتهٔ او،
اگر کار
دوباره به
جنگ بکشد،
ایران آماده
است و از جنگ
۱۲روزه درسهای
سختی گرفته و
ذخایر موشکی
ایران بزرگتر
و پیشرفتهتر
شدهاست.
شبکههای
تلویزیونی
ایران مدام
تصاویر
پایگاههای
مخفی در
بیابان را
نشان میدهند
که مملو از
موشک است،
مردانی با
لباسهای
مشکی مهمات
جابهجا
میکنند
و
انفجارهایی
مهیب آسمان
را روشن میکند.
یک مقام دیگر
میگوید:
«شب بلند است و
قلندر بیدار.»
اما
بیشتر اینها
لفاظی است.
دو شاخه از سه
شاخهٔ
بازدارندگی
ایران یعنی
شبهنظامیان
نیابتی
ایران در
منطقه و
برنامهٔ
هستهایاش،
به شدت آسیبدیدهاند.
اسرائیل
حماس و حزبالله
را که پیشتر
خطرناکترین
نیروهای
نیابتی
ایران
بودند، درهم
شکسته است و
حوثیها
در یمن برای
اسرائیل در
عمل مزاحمتی
دوردستاند.
حملات
آمریکا و
اسرائیل
برنامهٔ
هستهای
ایران را عقب
انداخته است.
عراقچی نمیگوید
بهخاطر
بمباران
بوده یا
احتیاط، اما
اعلام میکند
غنیسازی
«اکنون متوقف
شده است».
با
این حال، ابهام
دربارهٔ
سرنوشت ۴۰۰
کیلوگرم
اورانیومِ
نزدیک به
درجهٔ
تسلیحاتی
همچنان برای
ایران اهرم
فشار فراهم
میکند.
رژیم اجازهٔ
بازدید
بازرسان
سازمان ملل از
تأسیسات
بمبارانشده
را که عراقچی
میگوید
ذخیرهٔ
اورانیوم در
آنجا مدفون
است، ممنوع
کرده است.
جاسوسان
غربی گمان
دارند ایران پیش
از بمباران،
مقداری از
مواد شکافتپذیر
کافی برای
ساخت حداقل
یک سلاح هستهای
را از کشور
خارج کرده
باشد. همچنین
احتمال وجود
سایتهای
غنیسازی
کشفنشده
مطرح است.
و
همیشه
احتمال این
وجود دارد که ایرانِ
زخمی و به دام
افتاده،
خطرناکتر
شود. برخی
چهرههای
امنیتی
معتقدند واکنش
ایران به
حملات
آمریکا و
اسرائیل «بیش
از حد حسابشده»
بود. حمزه
صفوی،
تحلیلگر و
پسر
فرماندهٔ پیشین
سپاه
پاسداران،
میگوید
دفعهٔ بعد
پایگاههای
آمریکا در
خلیج فارس
«هدف مشروع»
خواهند بود.
مقام دیگری
وعده میدهد:
«به هر
پایگاهی در
هر کشوری که
به حمله علیه ایران
کمک کند،
حمله خواهیم
کرد.» چنین
حملهای
به کشورهای
خلیج فارس میتواند
آشوب
اقتصادی و
آتشی منطقهای
به راه
اندازد.
بااینحال
ایران
آشکارا از موضع
ضعف بهدنبال
مذاکره است.
هم در داخل و
هم در عرصهٔ
خارجی، رژیم
در تنگناست.
چین، با وجود
خرید نفت ایران
با وجود
تحریمها،
اما ممکن است
حاضر به
تأمین
تسلیحات
نباشد. از سوی
دیگر، روسیه
شاید مایل به
تأمین سلاح
باشد، اما
سلاح چندانی
برای عرضه
ندارد. اقتصاد
ایران درهمریخته
است. یک
سردبیر
روزنامه که
از «افول» سخن میگوید،
از مشکلاتی
که مردم با آن
روبهرو
هستند سخن میراند:
کمبود آب،
قطع برق،
آلودگی خفهکننده
و قیمتهای
سرسامآور.
نارضایتی
عمومی در
اعتراضات
مختلف آشکار
است. تعامل با
غرب
— هرقدر
از نظر
ایدئولوژیک
ناخوشایند —
به یک ضرورت
تبدیل شده
است.

همنشینی
سلاح و مُلا
فشار
اقتصادی
تورم
افسارگسیخته
است. قیمت
برنج در یک
سال دو برابر
شده؛ پیاز ۷۰
درصد افزایش
یافته و روغن
خوراکی ۴۰
درصد. ریالِ
رو به سقوط مشکل
را تشدید میکند.
بین ۲۰۱۸ تا
۲۰۲۲ درآمد
سرانه نزدیک
به یکپنجم
کاهش یافته.
اکنون یکسوم
ایرانیان
زیر خط فقر
۴۰۰ دلار در
ماه زندگی میکنند.
معلمان
معمولاً
کمتر از ۲۵۰
دلار در ماه
درآمد دارند
که این بخش
کوچکی از
دستمزدشان
پیش از
انقلاب ۱۳۵۷
است.
خیابانهای
تهران تمیز
است اما ساختوساز
جدید بسیار
کم شدهاست.
شهر نسبت به
شش سال پیش
فرسودهتر،
عبوستر
و خستهتر
به نظر میرسد.
گداها بیشتر
و جرثقیلها(تاور
کرینها)
کمتر شدهاند
و بیشترشان
بیحرکتاند.
ترافیک که در
گذشته قفلشده
و سنگین بود،
سبکتر
شده است. شمال
تهران پر از
کافیشاپهای
شیک است، اما
مشتریان با
احتیاط،
قهوههایشان
را جرعهجرعه
مینوشند.
ایران سومین
ذخایر بزرگ
گاز جهان را
دارد، اما
تابستان
گذشته با
خاموشیهای
گسترده روبهرو
شد. نیروگاهها
برای صرفهجویی
در هزینه،
مازوت میسوزانند
که آلودگی
هوا را بیشتر
کردهاست.
تولید نفت که
اکنون حدود
۳.۲۵ میلیون
بشکه در روز
است، هرگز به
۶ میلیون
بشکهٔ دوران
شاه نزدیک
نشدهاست.
هیچیک از
اهداف
برنامهی
۲۰سالهٔ
۱۳۸۴ محقق
نشده است. 
دیگر مانند
گذشته نیست!
شش
سال خشکسالی
بحران
اقتصادی را
تشدید میکند.
سدهای اطراف
پایتخت خشک
میشوند.
قلههای
تهران که
معمولاً
پوشیده از
برفاند،
اکنون لخت و
صخرهایاند.
کیلومترها
آنطرفتر،
در بوشهر، آب
لولهکشی قطع
شدهاست.
مسعود
پزشکیان،
رئیسجمهور،
دستور داده
که سال
آینده، کشت
برنج تنها در
پنج استان
انجام شود،
نه ۱۷ استان.
او اخیراً
گفتهاست
اگر باران
نبارد
«پایتخت را
تخلیه میکنم» — هرچند
زیردستانش
سریعاً حرفش
را تعدیل
کردند.
رژیم دوست
دارد مشکلات
اقتصاد را به
تحریمهای
غرب نسبت دهد.
اما گروههای
بانفوذ
داخلی از
انزوای
ایران سود میبرند
و با هرگونه
گشایش
مخالفت میکنند.
تحریمها
تجارت با غرب
را دشوار میکند،
اما این خود
رژیم است که
با تعرفههای
بالا،
واردات از
چین را محدود
کرده است. ارسلان
کاظمپور،
رئیس یک
هلدینگ
تولیدی میگوید:«این
کار بازار
داخلی را
تقویت میکند.»
او ادعا میکند
فروش شرکتش
سالانه ۴۰
درصد رشد
داشته است.
سپاه
پاسداران
نیز یک
امپراتوری
اقتصادی عظیم
دارد و شبکههای
قاچاق
پرسودی را
اداره میکند.
بسیاری
از ایرانیان
ریشهٔ
مشکلات
اقتصادی را سوءمدیریت
و فساد میدانند.
مقابل
بیلبوردهایی
که مردم را به
صرفهجویی
در مصرف آب
دعوت میکند،
آبپاشها
چمنهای
حاشیهٔ
بزرگراهها
را آبیاری میکنند.
با این بیآبی
فوارهها
در باشگاههای
مخصوص
نخبگان
همچنان
پرشکوه میجوشند.
غلیانی
آرام
نارضایتی
همهجا
دیده میشود.
حتی با وجود مراقبان
دولتی که
همواره
همراه
خبرنگار
هستند،
ایرانیان از
هر قشر
آزادانه از
حاکمان خود شکایت
میکنند.
حتی مسئولان
نیز در خفا
حرفهای
مشابهی میزنند.
رژیم
تلاش میکند
اعتراضات را
سرکوب کند. یک
پزشک با
نگرانی میگوید:
«اینجا چه میکنی؟
دستگیرت میکنند.»
سردبیر
روزنامه میگوید:
«۸۰ درصد
چیزهایی را
که ۲۵ سال پیش
منتشر میکردم،
دیگر نمیتوانم
چاپ کنم.»
کارکنان او
مرتب احضار
یا بازداشت
میشوند.
چاپخانه بهدلیل
جریمهها
و شکایتها
تیراژش را
نصف کرده و در
دفتر کوچکی
مستقر شده
است.
رژیم
در سال گذشته
بیش از ۱۰۰۰
نفر را اعدام
کرده؛ که
بالاترین
رقم از دههٔ
۱۹۸۰ است.
گروههای
حقوق بشری از
افزایش
«خودکشیهای»
مشکوک در
زندانها
خبر میدهند.
بعد از جنگ
۱۲روزه، که
نشان داد
اسرائیل تا
چه حد به
اطلاعات
درونی رژیم
دسترسی
داشته،
سوءظن مقامها
شدیدتر شده
است. گزارشهایی
میگوید
بیش از ۲۰
هزار ایرانی
برای
بازجویی
بازداشت شدهاند.
با
وجود سرکوب،
نارضایتی
عمومی گاهوبیگاه
به خیابان میریزد.
کشاورزان
علیه بیابانزایی
اعتراض میکنند.
نانواها،
رانندگان
کامیون و
پرستاران از
کاهش یارانهها
مینالند.
دانشجویان
اما از همه
پرصداترند؛
شعار میدهند
«بسیجی،
سپاهی، داعش
ما شمایی!»
انتخابات در
ایران که
زمانی
دریچهٔ
تخلیهٔ
نارضایتی بود،
اکنون پوچ
شده است.
مشارکت در
انتخابات ریاستجمهوری
گذشته در
تهران تنها
۱۱ درصد بود.
مقامها
بهنظر میرسد
فهمیدهاند
که باید در
برخی از جبههها
عقبنشینی
کنند. تأکید چندانی
بر دینداری
عمومی نیست.
در یک هفته
حضور
خبرنگار در
تهران، تنها
یک روحانی در
خیابان دیده
شد. صدای اذان
نسبتاً
ملایم است.
تور تبلیغاتی
رژیم در یک
مرکز خرید پر
زرق و برق جلوه
میکند،
نه در یک
زیارتگاه یا
مکان مذهبی.
یک جراح میگوید:
«ما
سکولارترین
کشور دنیا
هستیم.»
به طور
ویژه، حکومت
در ظاهر از
برخورد با حجاب
اجباری دست
کشیده است.
قوانین
همچنان وجود
دارد، اما
پلیس اخلاقی
که در گذشته
آن را اجرا میکرد،
ناپدید شدهاست.
جز در ادارات
و مراسم
رسمی، بیحجابی
زنان به یک
هنجار تبدیل
شدهاست.
خیابانهای
شمال تهران
شبیه سکوهای
نمایش مُد
شدهاند.
حتی برخی
مقامهای
عالی نیز
پوشش رسمی را
رعایت نمیکنند:
در یک ویدئوی
لو رفته از
مراسم
ازدواج دختر
علی شمخانی،
او بیحجاب
و با لباس باز
برخلاف عرف
اسلامی دیده
میشود.
بهنظر
میرسد
رژیم در
باورهای خود تزلزل
پیدا کردهاست.
چهرههای
پهلوانان
باستانی
سراسر
پایتخت را
پوشانده تا
حس ملیگرایی
را تقویت کند.
در میدان
انقلاب
اسلامی، مجسمهای
از یک پادشاه
باستانی
ایران که از
امپراتور
روم بیعت میگیرد،
نصب شدهاست.
این تجلیل از
تاریخ
پیشااسلامی
یادآور رژیم
شاهنشاهی
است و از
ابتدای انقلاب
۱۳۵۷ تابو
بودهاست.
پزشکی
مضطرب، در
حالیکه وارد
کافهای
میشود که
همهٔ زنان بیحجاباند،
میگوید:
«داستان
قدیمی دیگر
جواب نمیدهد.
داریم تبدیل
میشویم
به یک
جمهوری، نه
یک جمهوری
اسلامی.»
سیاستهای
ضدآمریکایی
هم کمرنگ شدهاست.
دیپلماتهای
رژیم میگویند
روابطشان با
همتایان
آمریکایی
تقریباً دوستانه
است. عراقچی
استیو
ویتکاف
مهمترین
فرستادهی
سیاستهای
خارجی ترامپ
را «استیو» صدا
میزند.
حتی راهنمای
موزهٔ
«جنایات
آمریکا» که در گذشته
ساختمان
سفارت
آمریکا بوده
میگوید،
دانشجویانی
که در ۱۹۷۹
سفارت را
اشغال کردند،
حالا اعتراف
میکنند
که اشتباه
کردند.
خطای
روحانیان
جنگ
برای مدت
کوتاهی
ایرانیان را
متحد کرد، اما
دوباره شکافها
پدیدار شدهاند.
سپاه
پاسداران از
جنگ بهره برد
تا قدرتش را
افزایش دهد.
چون خامنهای
دوران جنگ را
در پناهگاهی
با حداقل
ارتباط گذراند،
این افزایش قدرت
سپاه آسانتر
شد. گرچه قرار
است
روحانیان
،فرماندهان
نیروهای
مسلح باشند و
نه برعکس اما
ژنرالهایی
که در آغاز
جنگ کشته
شدند، با
احترام در صحن
مساجد دفن
شدهاند.
نزاع
میان
تندروها و
میانهروها
نیز از سر
گرفته شده.
اصولگرایان
معتقدند
آمریکا
بارها ثابت
کرده قابل
اعتماد نیست.
در ۲۰۱۵،
ایران توافق
هستهای
امضا کرد اما
ترامپ سال
بعد از آن
خارج شد و تحریمها
را تشدید کرد.
عراقچی در
حال چانهزنی
با «استیو» بود
که آمریکا
حملهٔ
غافلگیرانهٔ
اسرائیل را
تأیید کرد.
اصولگرایان
در مجلس اکثریت
دارند. ماه
جاری وزیر
میانهروی
اقتصاد،
عبدالناصر
همتی، را
استیضاح کردند.
آنان لزوماً
توافق با
آمریکا را
برهم نمیزنند،
اما قطعاً با
پایان
برنامهٔ
هستهای،
دعوت از
ترامپ یا
هرگونه عادیسازی
با اسرائیل
مقابله
خواهند کرد.
همهٔ
جناحها
چشمانتظار
رویداد
بزرگیاند
که دیر یا زود
خواهد رسید:
خامنهای
۸۶ساله،
ناتوان و
نحیف است.
گفته میشود
فهرستی از
گزینههای
جانشینی
تهیه کردهاست.
پسرش مجتبی —
که
مدتها
جانشین
بالقوه
دانسته میشد —
ظاهراً از
فهرست حذف
شدهاست.
حتی بدبینترینها
نیز از این
تصور که
رژیمی
انقلابی که
سلطنت را
سرنگون کرد
دوباره به
وراثت روی
آورد، منزجر
میشوند.
در ایران
مناصب کلیدی
اغلب به چهرههای
نسبتاً
گمنام میرسد
که مورد
حمایت جناحهای
مختلفاند.
منافع مالی
احتمالاً بهاندازهٔ
اختلافات
ایدئولوژیک
در رقابت بر سر
قدرت نقش
خواهد داشت.
اینکه
این کشوقوس
و رمزورازها
چه نتیجهای
به بار آورد -
چه در زمینهٔ
مذاکرات با
آمریکا، چه
اصلاحات
داخلی - پیشبینیناپذیر
است. بسیاری
در اسرائیل
معتقدند
رژیم فقط در
انتظار
فرصتی برای
بازگشت به
رفتار گذشته
است. اما
آشفتگی
تهران نشان
میدهد
شاید رژیم
برای بقا
آمادهٔ بازآفرینی
خود باشد.
منبع:
اکونومیست
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند.
حق
ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|